نقد سریال رقص روی شیشه
خانم سوپراستاری بهدور از اطلاع شوهرش که مخالف بازیگری اوست، به دنبال بازیگری میرود و حین بحث و جدال
با همسرش که ماجرا را فهمیده، پردههایی از زندگیشان باز میشود.
مشکلات قشر مرفه جامعه که بیشتر محدود به دورویی و پنهانکاری و البته مشکلات مالی است، در این سریال به نمایش
درآمده و برای حل آن از ابتداییترین روشها استفاده میشود که مخاطب، بین نادانی شخصیتهای سریال و اینکه چگونه
تاکنون توانستهاند به اینجا برسند، دچار سردرگمی میشود.
نمایش زندگی لاکچری با تم تکراری شک به خیانت، از این سریال کلیشه ساخته است. هنوز پس از پخش قسمتهای زیادی
از سریال، نمیدانیم روابط بین شخصیتها چگونه است، نمیدانیم داستانهای فرعی بازشده در سریال چگونه حلوفصل شد
و یا اصلاً حلوفصل شد!؟ نمیدانیم چرا شخصیتهای جدیدی اضافه و حذف شدند؟ و خیلی از این نمیدانیم های دیگر که
البته میتواند نقطه قوتی باشد برای سریالی که فیلمنامه قوی دارد و نویسنده و کارگردان میدانند چه میخواهند.
جدا از فیلمنامهای با مشکلات فراوان در منطقی شدن و کاراکترسازی، نکته موردبحث، انتخاب بازیگران است.
بازیگرانی که باید نقش را مال خود کرده و به کمک شخصیتپردازی فیلمنامه، خود هم برای نقششان، شخصیتپردازی کنند،
در همان تیپ گیر کردهاند که اشکال از فیلمنامه یا کارگردان یا خود بازیگر است و یا همه موارد.
انتخاب قهرمان و پارتنر مناسب برای او، جزئی از ضروریات است که به پیشبرد داستان کمک میکند و نقشهای متفاوت
از آن بازیگرانی است که توانایی اجرایی کردنش را داشته باشند، نقش متفاوت فقط تعویض لباس و تیپ متفاوت نیست.
نویسنده: میلاد مهرزاد